یاعلی علیه السلام5
جسم مطهر پیامبراکرم سلام الله علیه درگوشه حجره در انتظار تجهیز ودفن بود. امیرالمومنین علی علیه
السلام براساس وصیت حضرت به تجهیز بدن شریف وی اشتغال داشت. مسلمانان نیز درافسوس از دست
دادن رسول خدا سلام الله علیه در کنار خانه حضرت گرد آمده بودند. دراین هنگام ندایی از میان جمعیت
برخاست که می گفت." رسول خدا سلام الله نمرده و نخواهد مرد تا آنکه دین او بر همه ادیان غالب شود.
واوباز خواهد گشت ودست ها وپاهای کسانی که او را مرده پنداشته اند، قطع خواهد کرد. نشنوم کسی
بگویدپیامبر سلام الله علیه مرده ، که در این صورت باشمشیرم او را میزنم". او کسی جز عمر نبود وهمواره
شمشیر به دست ، این سخن را تکرار می کرد و تلاش هیچکس برای ساکت کردن او سودی نبخشید تا
آنکه ابوبکر - که در سنخ (خارج مدینه) حضور داشت - فرا رسید. به محض این که او خبر ازرحلت پیامبر
سلام الله علیه دادوآیه 144 از سوره آل عمران را قرائت کرد عمر ساکت شد وگفت :گویا هرگز این آیه را
نشنیده بودم.
این رفتار از سویی سبب شگفتی است واز سویی دیگر، حضور همراه با شتاب این دو صحابی در سقیفه-
به محض شنیدن خبر تجمع انصار - در حالی که انبوه مهاجران درکنار خانه ومسجد نبوی حضور داشتند ،
شگفتی بیشتر همراه با پرسش را به همراه دارد. این پرسش که چرا رحلت سلام الله علیه انکار می
شود؟ وچرا به جای حضور در تجهیز بدن پیامبر سلام الله علیه اینان با شتاب به سوی سقیفه روند؟ آیا می
توان تمام این رفتارها راامری تصادفی تلقی کرد،
چنان که خلیفه دوم خود مدعی بود ! حاصل مذاکرات سقیفه پیروزی ابوبکر بود ، اما در تجمع سقیفه
برخی از انصار (همچون عویم بن ساعده) بر حق- اهل بیت علیه السلام - در مسئله خلافت و لزوم توجه
به سفارش پیامبر سلام الله علیه در این زمینه تاکید کردند.